حکایت
علم و عمل
نوع نثر: مُسَجّع
برگرفته از: کتاب گلستان، سعدی (باب هشتم)
* دو کس، رنج بیهوده بُردند و سعیِ بی فایده کردند: یکی آنکه اندوخت و نخورد، و دیگر آنکه آموخت و نکرد.
معنی: دو کس زحمتِ بیهوده ای کشیدند و تلاشِ بی فایده ای کردند: اوّل آن کسی که مال و ثروت ذخیره کرد و از آن استفاده نکرد و دوم آن کس که علم و دانش را یاد گرفت، امّا به آن عمل نکرد.
نکته ی دستوری: تمام فعل ها (بُردند، کردند، اندوخت، نخورد، آموخت و نکرد) زمانِ گذشته دارند. / بی فایده: صفت غیرساده است.
بیت 1:علم، چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست، نادانی
معنی: هر قدر که علم را بیشتر یاد بگیری، وقتی که به آن، عمل نکنی، نادان هستی.
– چندان که: هرقدر که
نکته ی دستوری: «چون» به معنی «زمانی که» و «وقتی که»، حرف ربط است.
بیت 2:آن تهی مغز را چه علم و خبر که بر او هیزم است یا دفتر
معنی: آن انسان نادان و کم خرد، نمی داند که آن چیزی را که حمل می کند، کتاب است یا هیزم.
– تهی مغز: نادان و کم خرد / هیزم: چوب / دفتر: در این بیت به معنی کتاب است.
بیت 3:نه مُحقّق بُوَد نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند
معنی: عالِم بی عمل نه محقّق است و نه دانشمند، بلکه مانند حیوانی است که چند کتاب را بر او بار کردهاند.– محقّق: تحقیق کننده / چارپا: چهارپا مانند خر و اسب
پیام درس
علم و دانش اگرچه مهم است، باید با تلاش و عمل همراه باشد. علمِ بدون عمل ارزشی ندارد و به قول سعدی: عالِم بی–
عمل مثل زنبورِ بی عسل است؛ یعنی ارزش و اعتباری ندارد؛ بنابراین دانشمند واقعی آن کسی است که علاوه بر داشتنِ علم
و دانش، عملگرا باشد.