درس سوم – هوشیاری -صفحه بیست و شش

درس سوم
هوشیاری
نوع نثر: ساده و روان (بازنویسی شده) برگرفته از: کتاب «انوار سُهیلی» اثرِ واعظ کاشفی
معنی واژهها

پیوسته: همیشه

میپیمود: راه را طی میکرد

قصد: تصمیم، منظور، نیّت (به قصد:ِ به منظور)

دامان: دامنه

کمند: طناب، بند، ریسمان

تَرک: جایی در پُشت زینِ اسب

باز: پرندهای شکاری با چنگالهایِ قوی و منقاری
کوتاه و محکم

آزرده خاطر: رنجیده، دلتنگ، ناراحت

به یک پرواز: با یک بار پرواز کردن

رکاب دار: پیادهای که همراهِ سوار، راه میرود.

فرود: پایین

بیدرنگ: تُند، فوری، بیتوقّف

اتفاقا:ً از قضا، ناگهان

مَجال: فرصت

مَلِک: پادشاه

مَنبع: سرچشمه، جای بیرون آمدن

تاخت: اسب را به حرکت درآورد

مخلوط: در هم آمیخته، آمیخته شده، درهم شده

در پی:ِ به دنبال

سراسیمه: آشفته، با عجله، سرگردان

باد به گردِ او نمیرسید: به کنایه: بسیار تُند و سریع
حرکت میکرد.

عَرض: گفتن، بیان کردن (به عرض رسانید: به پادشاه
گفت).

چیره: پیروز

آهِ سرد: آه و نالهای از سرِ ناامیدی و اندوه

مَرکب: آن چه بر آن سوار شوند، مثل اسب

بیجان کردم: کُشتم

پیام درس
همانطوری که از اسم درس پیداست؛ این درس بر دانایی و هوشیاری انسانها تأکید دارد. این درس به ما میآموزد که قبل از این که دست به کاری بزنیم باید دربارهی آن، فکر بکنیم و بدون اندیشه و فکر، کاری را شروع نکنیم. اگر آن پادشاه، بر خشم خودش، مسلّط میشد و در برابر آن حرکات «باز» فکر و اندیشه میکرد (کمی هوشیارتر بود) نیازی نبود.باز را بکشد و بعد از آشکار شدن حقیقت، غم و غصّه بخورد. در این درس، «باز» از پادشاه، هوشیارتر بود؛ اما پادشاه، آن اندازه، هوش و خرد را نداشت. «باز» را میتوانیم نماد انسانهای آگاه و خردمند، به حساب بیاوریم.

تاریخ ادبیّات
واعظ کاشفی (متولّد 118هـ .ق در سبزوار
درگذشت 218هـ .ق در هرات)
حسن بن علی بیهقی سبزواری واعظ، ملقّب به کمالالدّین، دانشمند، واعظ و نویسندهی معروف بود. وی در علوم دینی و معارف الهی و ریاضیات و نجوم، دست داشت. کتاب «انوار سهیلی»، «روضة الشّهدا» و «فتوّت نامهی سلطانی» از آثار اوست.

این نوشته در ارسال شده است. این لینک مستقیم به این نوشته است.