درس پنجم
هفت خان رستم
نوع نثر: ساده و روان
برگرفته از: کتاب شاهنامه ی، فردوسی با تلخیص و بازنویسی
قالب شعر: مثنوی شاعر: فردوسی
معنی واژهها، به ترتیب سطرها و بیتها
هفت خان: نام هفت مرحله از جنگهای رستم | رخش: اسم اسب رستم؛ در لغت به معنی رنگ سرخ و سفید مخلوط شده است. |
مرحله: فاصله ی بین دو منزل که مسافر طی می کرده است، قسمت | زابلستان: نام شهری در استان سیستان و بلوچستان |
اهریمن: شیطان و ابلیس | قوی پنجه: زورمند، توانا |
کیکاووس: پادشاه نادان و بیارادهی ایرانی | سخت: پُر از رنج و زحمت |
دیوان: جمع دیو، موجودات خیالی و ترسناک | تیمار کردن: مراقبت کردن، خدمت کردن، رسیدگی به آب و خوراک حیوان. |
رهایی: آزادی | نخجیر: شکار، حیوانی را که شکار کنند. |
بند: طناب، ریسمان، اسارت | فرجام: پایان، آخرکار، عاقبت کار |
اژدها: جانور افسانه ای بزرگ به شکل سوسمار که اغلب دو سر دارد. |
دیده: چشم |
پیکار: جنگ | پرخاش: جنگ و ستیزه جویی، دُرشتی |
نبرد: جنگ | سُم: قسمت انتهایی انگشتان حیوانات که مثل کفش برای آنهاست. |
چاک چاک: پاره پاره | آذر گُشسب: آتش تند و تیز، در شاهنامه کنایه از هرچیز مورد نیایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است. |
سهمگین: خوفناک، ترسآور، ترسناک | یال: موهای بلند پشت گردن اسب |
بَر: سینه، تن | دلیر: شجاع، در اینجا همان رستم است. |
بدین سان: به اینگونه | دیو سپید: در خان هفتم که رستم و اولاد به «هفت کوه» محلّ زندگی دیو رسیدند، رستم دست و پای اولاد دیو را بست و سپس به غار حمله کرد و دیو سپید را از پا درآورد. |
قصد: خواست و اراده برای انجام کاری | ز بهر: به خاطر |
حیله: مکر و فریب | نیایش: راز و نیاز کردن با خداوند |
چیره: غالب: پیروز (چیرگی: پیروزی) | داور: انصاف دهنده، خدای تعالی |
خم: در این درس به معنی حلقه ی طناب | دادگر: کسی که با عدالت رفتار می کند. |
کمند: طناب، بند، ریسمان | گُردی: پهلوانی، دلیری |
بیم: ترس | |
اُولاد: نام دیوی است که در خان پنجم، رستم با وی و سپاهیانش مواجه میشود و آنها را تا رو مار میکند. |
دستگاه: شکوه، قدرت، عظمت |
ارژنگ دیو: نام یکی از سرداران دیو سپید است. ششمین خان رستم، جنگ با ارژنگ دیو است. |
معنی جمله ها
* می گویند «از هفت خان رستم» گذشته است.
معنی: به کنایه: توانسته است، مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفقیّت برسد.
* دیوها را از پای درمی آورد.
معنی: به کنایه: دیوها را نابود می کرد.
* رخش به تنگ می آید.
معنی: به کنایه: رخش، خسته می شود.
معنی بیتها
بیت :1خروشید و جوشید و برکَند خاک | زسُمّش زمین شد همه، چاک چاک |
معنی: رخش، شیهه کشید و جَست و خیزکُنان، از شدّت خشم با ضربه های سُمّش، زمین را پاره پاره کرد. نکتهی آرایه ای: در این بیت مبالغه به کار رفته است: در خشم رخش، اغراق شده است. |
|
بیت :2بزد تیغ و بنداخت از بَر، سرش | فرو ریخت چون رود، خون از بَرش |
معنی: رستم با شمشیر، سرش را از تن جدا کرد و خونِ فراوانی از تن اژدها جاری شد.
نکته های آرایه ای: تشبیه: خون: مشبّه و رود: مشبّه به / در ریخته شدن خون، مبالغه شده است.
بیت :3بینداخت چون باد، خَمّ کمند |
سر جادو آورد ناگه به بند |
معنی: رستم با سرعت بسیار، طناب را به طرف جادوگر پرتاب کرد و سرش را با ریسمان بست و او را اسیر کرد.
|
|
بیت :4میانش به خنجر به دو نیم کرد |
دل جادوان زو پُر از بیم کرد |
معنی: با خنجر، جادوگر را از کمر، نصف کرد و تمام جادوگران از این اتّفاق ترسیدند. |
|
بیت :5چو رستم بدیدش برانگیخت اسب |
بدو تاخت مانند آذرگشسب |
معنی: وقتی رستم او را دید، اسبش را به حرکت درآورد و مانند آتش تندی، به سرعت روانه شد.
نکته ی دستوری: «چو» در مصراع اوّل به معنی «زمانی که»، «وقتی که»، حرف ربط است؛ بنابراین، نباید با نشانه ی
تشبیه (ادات تشبیه) اشتباه کرد. / مرجع «او»، ارژنگ دیو است.
نکته های آرایهای: مانند آذرگشسب ← تشبیه / تاختن مانند آذر گشسب: کنایه از تند و سریع حرکت کردن
بیت :6سر و گوش بگرفت و یالش دلیر |
سر از تن بکندش به کردار شیر |
معنی: رستم سر و گردن ارژنگ دیو را گرفت و مانند شیر شجاع و قوی سرش را از تن جدا کرد. |
|
نکته ی آرایه ای: به کردار(₌ مانند) شیر ← تشبیه |
|
بیت :7ز بهرِ نیایش، سر و تن بشُست |
یکی پاک جای پرستش بجُست |
معنی: رستم برای راز و نیاز با خداوند، خودش را شُست و جای پاکی را برای عبادت کردن پیدا کرد.
نکته ی دستوری: نیایش، متمّم است و سر و تن، مفعول میباشد. / پاک جای، ترکیب وصفی مقلوب است: جای پاک /
یکی پاک جای پرستش، گروه مفعولی است.
بیت :8از آن پس نهاد از برِ خاک، سر چنین گفت: کای داورِ دادگر!
معنی: بعد از این مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند شد و گفت: ای خداوند بزرگ و عادل!
نکته ی دستوری: داور دادگر، ترکیب وصفی است و نقش منادا دارد.
نکته ی آرایه ای: سر بر خاک نهاد: کنایه از فروتنی و فرمانبُرداری کردن. در این درس یعنی راز و نیاز کردن.
نکتهی ادبی: این بیت: موقوف المعانی است و با بیت بعدی کامل می شود.
موقوف المعانی: بیتی که از نظر معنی، کامل نباشد و با بیت یا بیتهای بعدی کامل شود. (بیتهایی که از نظر معنی به هم وابسته هستند). |
بیت :9ز هَر بد، تویی بندگان را پناه تو دادی مرا، گُردی و دستگاه
معنی: پروردگارا! در برابر تمام بدی ها، پناهگاه بندگانت هستی و تو به من پهلوانی، قدرت و عظمت دادهای.
نکته ی دستوری: «را» در مصراع اوّل، نشانهی مفعولی نیست و در مصراع دوم، «را» به معنی «به» است و حرف اضافه
می باشد (مرا ₌ به من)
پیام درس
این درس دربارهی هفت خان رستم مطالبی گفته است. رستم برای نجات دادن کیکاووس، پادشاه ایران،به مازندران میرود و با دیوها می جنگد. رستم در این سفر، هفت مرحله ی سخت و دشوار را طی می کند که به آن هفت خان می گویند.
توضیح بیشتر |
هفت خان رستم، عبارتاند از:
|